خیلی وقت بود می خواستم توی خونه بیسکویت درست کنم اما نمی شد تا اینکه بالاخره دیروز دیدم هم چیز داریم و دست بکار شدم. سبحان مامان هم بعد از ظهرا بهانه بیرون می گیره و چون هنوز هوا خیلی گرم بود بهترین فرصت بود تا به بهانه بیسکویت توی خونه سرگرمش کنم. چون می دونستم پسر کنجکاو من طاقت نمیاره و می خواد به همه چیز دست بزنه اول از همه دستای کوچولوی نفسمو شستم و دونه دونه مواد رو توی غذاساز ریختم. شما هم ایستاده بودی و با دقت نگاه می کردی و هر از گاهی چند قدم عقب می رفتی تا دید بهتری داشته باشی. گاهی هم می اومدی جلو وبهانه چیزی رو می گرفتی. خلاصه خمیر آماده شد و نشستم رو زمین تا شما هم ببینی. شما هم خمیرو از دست من گرفتی و می خواستی ورزش بدی ک...